---








----------------------------------------------



آوراي عزيز دعوت كرده كه بنويسم اگه نامرئي بودم چه كارهايي مي‌كردم؟
بنده هم لبيك گويان اطاعت امر مي‌كنم كه آورا ، پروردگار طوفانها و الاهه باد هاست و وقتي يك نسيم دلپذير از آنسوي آبهاي جنوب به سرزمين آبچينوس بوزد بايد شكر كرد كه كاترينا نبوده است :)

راستش اول كه بهش فكر كردم ديدم اگه قرار بود نامرئي بشم هيچ كار خاصي به نظرم نمي رسه و با خودم گفتم در اونصورت احتمالاً خيلي زود برمي‌گردم به همون دنياي مرئي. اما بعد كه يه خورده بيشتر فكر كردم ديدم خيلي از ما آدما در روابطمون با همديگه سعي مي كنيم كارايي بكنيم كه اگه مردم نمي ديدنمون نمي كرديم. از لباس پوشيدنمون گرفته تا حرف زدن و خيلي چيزاي ديگه، طوريكه اگه يه روزخودمونو بررسي كنيم مي بينيم شصت و دو و سه دهم درصد از كارها مون توي اون روز دقيقاً به خاطر حضور ديگران بوده. خيليامون به همين دليل رياكاران قهاري شده ايم كه اگه نامريي بوديم نمي شديم. اين شد كه جدي تر با خودم فكر كردم كه واقعاً اگه نامرئي بودم و كسي منو نمي ديد چه كارهايي رو نمي كردم كه الآن از روي اجبار انجام مي دم وچه كارهايي رو انجام مي دادم كه الآن به خاطر مرئي بودن نمي تونم.

به نظر من دوتا دليل وجود داره كه بخواهيم نامرئي بشيم:

اول اينكه ديگران نتونن متوجه كاراي ما بشن.
دوم اينكه ما بتونيم متوجه كارهاي ديگران بشيم.

من در مورد خودم به اين نتيجه رسيدم كه اگه نامرئي بودم احتمالاً از اين فرصت براي وقتاي عكس گرفتنم استفاده مي كردم و يكي از مشكلات عكاسي رو حل مي كردم. يعني بدون اينكه لازم باشه از كسي اجازه بگيرم و يا نگران رعايت كردن پابند هاي غيرمنطقي عرفي و قانوني باشم (كه در عكاسي هميشه وجود دارند)، سعي مي كردم عكس هايي كه تا بحال امكانش رو نداشته ام بگيرم. مثلاً خيلي وقتها شده توي خيابون به خاطر اينكه يك خانمي هم در كادر دوربين ديده مي شده از عكس گرفتن منصرف شده ام كه مبادا به ايشان بر بخورد. اساساً توي كشور ما براي عكاسي هاي اجتماعي و مستند، بالاي هشتاد و نه و سه دهم درصد آدما يا جاهايي كه براي محكم كاري و رعايت اخلاق و ادب محترمانه ازشون خواهش مي كنيم اجازه بدهند عكس بگيريم، جواب منفي مي دهند و چاره اي نمي مونه جز اينكه قايمكي عكس بگيريم. عكاسي از محل هاي عمومي هم كه كلاً دردسر دارد. مخصوصاً توي ايران كه ملت اساساً بي اعتمادند نسبت به دوربين. يادمه يه بار براي عكس گرفتن از اين سوژه چند ساعت وقت و انرژي گذاشتم تا بالاخره اجازه دادند عكس بگيرم. از اين دست اتفاقات خيلي زياد برايم پيش اومده و دلايل مختلف اجتماعي داره و شهر و بيابان هم نمي شناسد. مثلاً يه بار ديگه داشتم از يه دشت وسيع كه در دوردست ها در دامنه كوهها و در كنار يك رود، چادرهاي كوچ نشين ها ديده مي‌شد عكس مي گرفتم كه ديدم از پشت سر چند مرد روستايي سنگ پران و فحش گويان به استقبالم آمدند كه «آهااااي تو داري از زنهاي ما فيلم مي گيري؟ »

بنابراين من اگر نامريي بودم بهترين استفاده رو در عكاسي مي كردم.چون نامرئي بودن كمك مي كنه كه آدم در موقعيت هايي كه تا بحال نمي تونسته باشه حضور پيدا كنه و عكس بگيره. مثلاً عكاسي از مشاغل و عكاسي ازآدمهاي مختلف... ، فكرشو بكنيد در اونصورت چه سوژه هايي مي شه پيدا كرد!
بنده خدا زهرا كاظمي هم اگه اون موقع كه داشت عكس مي گرفت نامرئي مي بود، ديگه كسي نمي ديدش كه بعداً به خاطر عكس گرفتنش به زندان بيفته و بعد هم بطور كلي نامرئي بشه.

اما خارج از بحث عكاسي آنچه مسلمه، اگه نامرئي بودم اصلاً دور و بر فضولي كردن و سر از كار ملت در اوردن نمي رفتم. همين حالاش هم كه مرئي ام و سيبيل چخماقي و اين حرفا، اگه كسي بخواد اطلاعات اضافي راجع به مسايل شخصي كس ديگه يي بهم بده اصلاً اعصابشو ندارم. مگر اينكه واقعاً توي زندگيم تاثير بذاره يا طرف يه شخصيت عمومي يي داشته باشه يا خودش بهم بگه يا اتفاقي فهميده باشم. اگه نه اصلاً علاقه يي ندارم به اينجور دونستن ها. خيلي هم پاك و مبرا نيستم البته. اما اغلب همينجورم كه گفتم.دوستاني كه از نزديك مي شناسندم مي دونند. يه چيز ديگه هم اينكه اگه مي‌خواستم يه وظيفه اجتماعي براي خودم قائل باشم و كار مثبتي بكنم، سعي مي كردم از فرصت نامريي بودن خودم براي بي اثر كردن كاراي ديگراني كه يقين داشتم دارن ناحق مي كنن استفاده كنم و يا جلوي بعضي از خلافها و جرمهايي كه اطلاع داشتم يا جلوي چشمم اتفاق مي‌افتادند رو مي‌گرفتم.مثلاً طرف اگه مي خواست مواد بفروشه از دستش مي‌قاپيدم و از بين مي بردم يا خيلي كاراي مشابه ديگه .

به هر حال هرچي بيشتر فكر مي‌كنم ليست كارهايي كه در صورت نامريي بودن انجام مي دادم طولاني تر مي شه بنابراين بهتره همينجا متوقفش كنم.
اما سنت بازي هاي وبلاگي يادم نرفته و همينجا از همه دوستاي عزيزم دعوت مي كنم اگه علاقمند هستند، توي وبلاگشون بنويسند كه اگه نامريي بودند چه كارهايي مي كردند؟ خبر هم بدن كه ما هم بخونيم.


پا نوشت:

1- يه وقت فكر نكنيد آمارهايي كه نوشته ام از خودم در آورده ام، همه شون مال زاگبي و گالوپ و ايناس.وقتي همه آمار مي دن چرا ما نديم؟
2- راستي توي محل زندگي شما هم از اين تابلوهاي تبليغاتي كه از «مردم عادي» دعوت مي كنه «همكاران نامرئي» باشند وجود داره؟




Comments


بازگشت به صفحه اصلي آبچينوس

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati