اوه اوه همه ش چند روز نبودما! ببین چه گرد و خاکی تو وبلاگ نشسته!
فوووووت.اون گردگیرو بده ببینم. ا َ ... اینجارو نیگااا... کمک کن جمعش کنیم اینجوری فاییده یی نداره باید شستشوی اساسی بشه ...
______________________________
کم کمک عید هم داره از راه می رسه.
ما امسال یه سری مهمون داریم که دوست دارند ببریمشون ولایت. بنابراین مقصدمون مثل پارسال( شاید هم پیرارسال؟) اصفهان و خوزستانه. من البته یه مقداری کار داشتم و ترجیح می دادم سنگرو حفظ کنم و همراه خونواده نرم ولی انگار نمیشه.
اواخر اسفند و اوایل فروردینماه آب و هوای خوزستان( و کلاً جنوب کشور) عالیه. عالی! اصلاً خود بهشته. یعنی یه چیزی میگم یه چیزی میشنوین. تازه فقط آب و هواش که نیست. جاهای دیدنی اش هم بسیار زیاده .خلاصه که اگه نرفته باشید خب نرفته اید دیگه. ولی حیف نیست نرید اونطرفا؟ خب برید دیگه!
یه چیز جالب:
توی اهواز یه زبان اشاره ی با مزه ای بین مردم و راننده های تاکسی رواج داره . بعنوان نمونه، در اونجا میدانی هست که چهارتا مجسمه شیر داخلش وجود داره و به« فلکه چارشیر» معروفه. برای رفتن به اونجا، باید چهار انگشت دست راستتونو به تاکسی ها نشون بدید و در عین حال باید انگشت شستتون رو به داخل خم کرده باشید.این البته بستگی به این داره که جهت ایستادنتون چی باشه چون اگه سمت دیگر خیابان ایستاده باشید، این علامت،ممکنه به معنی «چارراه» باشه که درواقع منظور «چهار راه نادری» معروفه! یا ممکنه به معنی «چهار راه امام» باشه.کلاً برای چهار راه های اصلی یی که توی مسیر تاکسی باشن، باید چهار انگشت رو بهاون ترتیبی که گفتم نشون بدید. از علامتهای دیگه اینه که مچ دست چپ رو خم کنید و دستتون رو جلو بیارید بعد با انگشت اشاره ی دست راست پیوسته به مچ دست چپ بزنید. مهم هم نیست که به دستتون ساعت بسته باشید یا نه. این علامت به معنی اینه که شما قصد رفتن به « فلکه ساعت» و «پیچ استادیوم» رو دارید! یکی دیگه از علامتها ، نشون دادن سه انگشته درحالیکه انگشت شست و انگشت کوچیکه رو به داخل خم کرده اید. معنی این علامت هم اگه شمال میدان چهارشیر باشید،«سه راه خرمشهر»ه و اگه جنوبش باشید «سی متری». موضوع دیگه اینکه خیلی از مکانها به اسمهای غیر رسمیشون شهرت دارند. یعنی اگه با نقشه بخوایید جایی رو پیدا کنید ممکنه کمی مشکل داشته باشید. بعنوان نمونه همین جاهایی که اسم بردم همه شون اسمای رسمیشون چیزای دیگه س.
اینجا ساحل رود کارون و نمایی از نماد شهر اهواز یعنی « پل سفید» است . رود کارون پرآب ترین رود کشوره آنچنان که در گذشته نه چندان دور امکان کشتیرانی در اون وجود داشته.کارون از کوههای بختیاری سرچشمه گرفته، در قسمت شرقی جلگه خوزستان جاری شده و در نهایت به خلیج فارس ریخته میشه . متاسفانه کارون به دلیل اینکه سالهاست لایروبی نشده، پر از گل و لای شده و هرسال به تعداد جزیره های داخلش اضافه میشه.
خوزستان در ویکی پدیا
وبسایت رسمی استان خوزستان
این سایت هم راجع به خوزستانه و اطلاعاتی راجع به تاریخ و فرهنگ اونجا توش هست.
تعدادی از وبلاگر های خوزستانی هم به همت گناهکار عزیز اینجا فهرست شده اند. احتمالاً بعضیاشون رو میشناسین
______________________________
دوتا تبریک به دوتا از دوستای خوبم.
اولیش به دوست عزیزم پانته آ ( غربتستان) که دو سه روز پیش تولدش بود و من هرچه سعی کرده بودم نتونستم براش پیغام بذارم. دومین تبریک هم به بیتای عزیز( خانوم حنا) که داره به جمع مامان های وبلاگستان اضافه میشه.
صمیمانه بهتون تبریک میگم و امیدوارم همیشه در زندگی شاهد اتفاق های خوب باشید.
و تبریک میگم به خودم که بالاخره تونستم دوست خوبم آورا رو به بلاگ اسپات بکشونم.نمیومد که! دو سال ( سین با تشدید) بود تشویقش میکردم رها کنه پرشین بلاگو! اما مگه گوش میکرد؟ آخرش خودم دست به کار شدم و قالب قبلی وبلاگ خودم رو اصلاح کردم و یه کم رنگ و رو و فونت نوشته ها و چیزای دیگه ش رو شبیه وبلاگ قدیمی خودش کردم و وبلاگ جدیدی براش ساختم.البته چند تا کار دیگه هم توش انجام دادم از جمله ساختن لینک دونی که برای خودم هم تا به حال نذاشته ام. فکر کنید کسی مثل من که برای قالب وبلاگش دست به دامن رفیق با محبتش شده؛ خودش دست به کار ساختن وبلاگ برای دوست دیگرش شده باشه! خلاصه آورا جان بضاعت من همین بود دیگه. ببخشید که سواد من توی کد نویسی بیشتر از این نبود.
این عکس رو هم آورا در سفر آخری که به ایران داشت وقتی که داشتم از اون و ویولت عکس می گرفتم از من انداخته.(دوئل عکسی)
_________________________________
گاهی غبطه میخورم به اینهمه انرژی و توانایی که بعضی از دوستانم دارند.نمونه ش همین خواهر فرناز خودمون!هفته پیش به مناسبت روز جهانی زن به همراه دوستان و همکارانش کلی برنامه داشتند.چند تا ویژه نامه برای روزنامه های مختلف کار کردند.از جمله برای روزنامه اعتماد ملی که گزارش اصلیش از فرناز بود همینطور برای روزنامه سرمایه که اونجا هم مطلب داشت. همزمان توی دانشگاه تهران هم درباره خشونت اینترنتی علیه زنان سخنرانی داشت. یه فصلنامه قطور و خوندنی هم برای مرکز فرهنگی زنان کار کردند که اونجا هم مقاله داشت. نشریه اینترنتی زنستان رو هم راه اندازی کردند که خودش کلی کاره. وبلاگش رو هم که کماکان فعالانه می نویسه. چند روز پیش هم مصاحبه اش رو توی روز آنلاین دیدم. یکی دوتا سرود شنیدنی هم اجرا کرده اند. تازه حرف از استادیوم رفتنشون نزدم همینطور حکایت گردهم آیی تئاتر شهر که برای بزرگداشت روز جهانی زن بود. داستان خشونت غیر اینترنتی علیه زنان و هدایای نفیسی که به مناسبت اون روز با مهرورزی تمام دریافت کردند رو هم که دیگه همه تون در جریانید.
تازه این، همه کارهاشون هم که نیست. خیلی ها رو هم طبیعتاً من در جریان نیستم.
آی فرناز خانوم ببینم کیفتو! نکنه توش باتری انرجایزری، دوراسلی، چیزی قایم کرده ای؟ : )
عکس از مریم شبانی
comments