يك،
دو،
سه،
...
هفت هزار و سيصد و پنج
...
چند لحظه پيش، زمين براي ده هزار و نهصد و پنجاه و هفتمين بار به دور خودش چرخيد
و من ، يك ميلياردمين بازدمم را انجام دادم.
روزها ميگذرند و ميگذرند .
و ما به دور خود ميچرخيم و ميچرخيم، همراه زمين.
كاش از اين همه گذشتن و چرخيدن سودي باشد و ثمري.
حتماً هست!
______________
گزارش فعاليت هاي كارخانه تخريب محيط آبچي-لوس به مناسبت سيامين سال تاسيس
... كارخانه تخريب محيط abchilus داراي لوسانس ايزو ده هزار و نهصدو پنجاه و هفت، مفتخر است كه از ابتداي تاسيس تا كنون ، نيم ميليارد حجم مكعب گاز اكسيژن را به كربن دي اكسايد تبديل كرده است.علاوه بر آن ، مطابق اساسنامه و در راستاي اهداف و فعاليت هاي از پيش تعيين شده، عمليات انهدام سي و سه تن مواد غذايي سالم را با موفقيت به انجام رسانده است كه اين ميزان تخريب، ميتواند نشانگر توانمندي بالاي اين كارخانه باشد.از ديگر فعاليت هاي عمده اين واحد توليدي ميتوان به توليد ده هزار ليتر آمونياك مايع و قريب ده تن پساب جامد اشاره كرد كه صد درصد اين توليدات به منظور رونق سيستمهاي مدرن فاضلاب شهري و غير شهري، روانه آن شده و به اين ترتيب موجبات رونق اين صنعت را نيز فراهم آورده است.
ويژگي برجسته ي كارخانجات نظير آبچيلوس، استفاده از نرم افزار« ديستراكشن ات فرست» وكاربرد سيستم هاي پيشرفتهي «توئني فور آورز» است به طوري كه آبچيلوس در تمام دوران فعاليت خود به صورت شبانه روز به كار اشتغال داشته است.طبق گزارش هاي منتشر شده توسط مركز محاسبات ايام، آبچيلوس تا كنون ده هزار و نهصد و پنجاه و هفت شبانه روز فعاليت پيوسته و بدون وقفه داشته است.
لازم به ذكر است بدليل موقعيت مكاني ِ اين واحد توليدي-تخريبي، آبچيلوس تا كنون در معرض آسيب هاي جدي قرار داشته كه از آن جمله ميتوان به انفجار هاي ناشي از نا امني ها و منازعات غرب آسيا و تصميمات بعضاً نادرست انجمن صنفي كارخانجات مخرب اشاره كرد كه خوشبختانه به لطف الهي ، مديريت هوشمند كارخانه توانسته است آن را از مخاطرات محفوظ و مصون بدارد.
________________
پي نوشت:
1)عنوان مطلب رو از اينجا قرض گرفتهام:
آهي كشيد غمزده پيري سپيد موي
افكند صبحگاه، در آيينه چون نگاه
در لابلاي موي چو كافور خويش ديد
يك تار مو سياه!
در ديدگان مضطربش اشك حلقه زد
در خاطرات تيره و تاريك خود دويد
سي سال پيش نيز در آيينه ديده بود:
يك تار مو سپيد!
...
(فريدون مشيري)
)عكس رو از سايت نشنال جئوگرافيك برداشتهام. البته روي خود عكس هم نوشته شده ولي از باب محكم كاري اگه موس رو نگه داريد روي عكس ميبينيد كه اونجا هم نوشتهام. بنابراين عكس خودم نيست. اتفاقاً من هم اگه دستم بهاين بچه توپولي ميرسيد، همچين ميچلوندمش:)
3) از همه دوستان خوبم به خاطر پيام هاي تبريكتون سپاسگزارم
comments
Archives
---------------
كامنتهاي همه تون جالب و خوندني بود. بعضياش مثل «لنگ در هوا»ي آرمين گيله مرد يا كامنت اميد جنبه طنزآميز داشتن. بعضياي ديگه مثل گيسو و نرگس از دريچه قوانين اجتماعي يا حس و حال شخصي ديده بودند بعضيا هم مثل زيتون به كنايه ها توجه كرده بودن و شباهت لفظي و بصري سهپاي نظامي رو با نيروي نظامي سپاه دركنار هم ديده بودند و بقيه هم حدسهايي زده بودند يا در موردش سوال كرده بودند. به هر حال همه شون نشونه دقت نظرتون بودند. از همهتون ممنونم.
و اما جواب معماي عكس بالا:
اين يكي عكس هم از يه زاويه ي ديگه س و معماي پاي چهارم رو به شكلي واضحتر حل ميكنه
راستي، ايستگاه اتوبوس نسبت به پياده رو اختلاف سطح داشت و من بدون اينكه روي زمين دراز بكشم عكس رو انداختم.
camments
از من ميشنويد، شما هم يه سفر بريد كردستان و از نزديك ببينيد كه چه طبيعت زيبا و چه مردم بامحبتي داره. به من –درهردوباري كه به اونجا رفتهام- حسابي خوش گذشت. البته يكي از دلايل اين خوشگذشتگي ميتونه اين باشه كه ميزبان هاي خيلي خوبي داشتم. دليل ديگه ميتونه اين باشه كه من اصولاً از همه مسافرتهام لذت ميبرم. اما هرچقدر هم كه ميزبانم خوب بوده باشه و خودم هم داراي قابليت سفر خوش باش خواهانه[!] بوده باشم، باز هم نميشه منكر جاذبه هاي چشمگير كردستان شد.
به هر حال، همونطور كه متوجه شدهايد، روز هاي گذشته رو به مسافرت كردستان گذروندم. البته يه وقت فكر نكنيد كه هركي به كردستان سفر كنه الزاماً ميبايست يه زن كردي هم بستونه . اگه اينجور فكر كرده باشيد، بايد بدونيد كه عميقاً در اشتباهيد چون درواقع براي ستوندن يك زن كردي بايد بليت هندستون رو تهيه كنيد. شاعر ميفرمايد:
اتل متل توتوله
گاو حسن چهجوره
نه شير داره نه پستون[ در نسخه چاپ ارزروم اومده: نه شير داره نه سينه] [ نسخه چاپ بغداد : نه شير داره نه شيردون] [ در نسخه چاپ مسكو: نه سينه داره و نه رون]
شيرشو بردن هندستون [ در نسخه چاپ كلكته اومده: گاوشو بردن هندستون] [هندستون همون هندوستان خودمونه ]
يك زن كردي بستون [ در نسخه چاپ دهلي اومده: يه دوست كردي بستون!] [در واقع در كرد بودن فرد مورد نظر اختلافي نيست.حالا خدا كنه به خاطر كلمه « زن » ، اينجا رو فيلتر نكنن ]
اسمشو بذار عم قزي
دور كلاش قرمزي
...
خلاصه اينكه دنبال عمقزي نگرديد كه پيداش نميكنيد. شايد هم اين روزايي كه ما اونجا بوديم، كلاه لبه قرمزشو نپوشيده بوده و ما نشناختيمش.به هر حال در پايان سفر،پاهامونو برچيديم و برگشتيم به ولايت.
اينجا درياچه زريوار در نزديكي شهر مريوانه كه يه هتل چهار ستاره شيك و خيلي تميز هم در كنارش ساخته اند. درياچه زريوار يا زريبار، اينطور كه به ما گفتند، بزرگترين درياچه آب شيرين جهانه و منبع تامين آبش چشمه هايي هستند كه در كف درياچه وجود دارند. گفته ميشه كه در زير درياچه يك شهر باستاني بزرگ وجود داره.
كردستان در واقع منطقهاي باستاني با ميراث چند هزار ساله است. به عنوان نمونه كافيه كه بدونيم در نزديكي يكي از شهر هاي كردستان به اسم ديواندره ،غارهايي هست كه در اونجا آثار دوران نوسنگي و ماقبل اون وجود داره.
طبيعت بكر اورامانات يكي ديگه از مكان هاي ديدني كردستانه كه اگه به كردستان بريد و اونجا رو نبينيد، نيم عمرتون بر فناست.البته لازمه به عرض مباركتون برسونم كه اينجانب و دوست لبيك گوي خودم، در حال حاضر نيم عمرمون بر فنا شده.
شهر سنندج پر از مجسمه هاي زيباست. چيزي كه به ندرت در شهر هاي ايران ميشه ديد.
اين عكس و عكس پايين رو از توي آرشيوم درآوردم.
اين ، تنديس يك مرد كرده كه در ميداني به نام آزادي قرار داده شده.
فكر كنم بهتره بيش از اين توضيح ندم . اگه علاقمند باشيد ميتونيد در اينجا و اينجاو اينجا در مورد وضعيت جغرافيايي و سياسي و تاريخي و اجتماعي و ... كردستان، اطلاعات بيشتري پيدا كنيد.
_________
پي نوشت:
معماي پست قبل رو باعكسهاي جديدي كه همونجا اضافه كردهام،حل كردم. يه نگاه بهش بندازيد.
comments