اين روز ها ما مردم آنقدر گرفتاريم كه گاهي يادمان مي رود موضوعات ساده ي دور و برمان هم ميتوانند حكايت هاي شيريني باشند كه پيچ و خم هاي سخت زندگي را از يادمان ببرند.بنابراين جاي تقدير دارد كه نوشي ، با همه ي گرفتاري هايش مي نشيند و حكايت هاي تلخ و شيرين كودكانش را به بياني روان، برايمان تعريف ميكند.شايد ديدگاه ما را هم نسبت به دور و اطرافمان تلطيف كند.
ديروز در نمايشگاه كتاب ،يك جلد از كتاب نوشي و جوجه هايش را خريدم و نهصد و نود و نه تاي ديگرش را هم گذاشتم براي اينكه ديگران بخرند( قابل توجه آنهايي كه درتهران هستند)همان ديشب هم نگاهي به آن انداختم و چند تا نكته به نظرم رسيد كه اينجا مي نويسم.
اولاً تبريك ميگويم به نوشي عزيز بابت چاپ شدن كتابش. انشا الله جايزه ادبي يلدا هم نصيبشان شود.
ديگر اينكه قيمت كتاب خيلي مناسب است.اندازه ي پول دوسه تا روزنامه است.البته توي نمايشگاه با بيست درصد تخفيف يعني چهارصد تومان به فروش ميرسيد و اگر يك حساب سرانگشتي بكنيم ، ته آن چيزي براي ناشر يا مولف باقي نخواهد ماند! واضح است كه نويسنده و ناشر ، قصد انتفاع مادي نداشته اند.
نكته مثبت ديگر كتاب ، به نظرم طراحي جلدآن است كه به نظر من خيلي دلنشين است .
كوتاه بودن قصه ها و بيان ساده ي آنها و ملموس بودنشان، نا خود آگاه در ذهن آدم تصوير سازي ميكند. كارتون هاي زيباي داخل كتاب هم به اين امر كمك ميكند. حيف است كه نامي از تصوير گر كتاب در شناسنامه آن نيامده است.
البته شناسنامه ي كتاب ، ايراد ديگري هم دارد. در صفحه شناسنامه ،دوبار به غلط به جاي اسم كوچك نويسنده اسم ديگري تايپ شده. البته چندان چيز مهمي نيست مهم روي جلد است كه درست نوشته شده.
نكته ديگر اينكه تصور ميكنم كتاب به يك مقدمه يا پيش گفتار نياز داشت تا خواننده براي ورود به مطلب آمادگي بيشتري داشته باشد. توضيح كوتاهي براي معرفي شخصيت هاي داستانك ها داده ميشد ويا اشاره اي به روند توليد اين كتاب و عوامل پديد آورنده آن ميشد. چيزي شبيه همان مطالبي كه نوشي در اين پستش نوشته. طبيعتاً بايد فكر آنهايي را كه با اينترنت سر و كار ندارند يا وبلاگ نميخوانند و نوشي را هم از قبل نميشناسند كرده باشيم .حتي اين موضوع شايد با نوشتن يك يادداشت كوچك در پشت جلد كتاب حل بشود. چيزي مثل اينكه: «اين كتاب شامل حكايت هاي شيرين زندگي دو كودك خردسال است كه...چنين و چنان... » و از اين قبيل.
نكته ي ديگري كه به نظرم ميرسد در باره ي تصوير هاي كتاب است. چقدر خوب ميشد نوشي عزيز به شيوه كتاب هاي سيلوراستاين هر دو صفحه ي روبروي هم را به يك قصه و يك كارتون اختصاص ميداد. اينطوري جذابيت و لطافت بصري بيشتري هم پيدا ميكرد.البته كتاب هم كمي حجيم تر ميشد و صد البته هزينه هاي انتشارش هم كمي بيشتر ميشد. اما خوب ، با همين فرم فعليش هم اشكال كوچكي دارد، و آن اينكه گاهي تصوير مربوط به يك داستان ، دوسه صفحه ي بعد از آن آمده. مثلاً قصه ي دكتر و دمكني يا مامان شكمو و يا خيلي از داستانهاي ديگر. اين به نظرم كمي بهم ريختگي ايجاد كرده كه بهتر بود رفع ميشد. البته حدس ميزنم كه مشكل به نرم افزار صفحه بندي آن مربوط باشد.
در كل بايد بگويم به نظرمن كتاب نوشي و جوجه هايش بايد به گونه اي باشد كه مستقل از وبلاگ نوشي و صرف نظر از شناخت بلاگر ها نسبت به ايشان قابل بررسي و توجه باشد. براي نوشي عزيز آرزوي تندرستي و پيروزي در كار ها ميكنم.
-----------------------------
پي نوشت:
اين نوشته صرفاً يك بررسي گذرا است و شكي نيست ايرادهاي جزئي اي كه در انتهاي مطلب ذكر كرده ام( البته اگر بشود اسمش را ايراد گذاشت) ،چيزي از ارزش كتاب كم نمي كند. كما اينكه ممكن است در آن موارد هم يك كارشناس ، نظر متفاوتي نسبت به من داشته باشد. تصور ميكنم انتشار كتاب« نوشي و جوجه هايش» ، يك رويداد مثبت است و صحبت كردن در مورد آن مي تواند مفيد باشد
1 دیدگاه
نظر ارسالی توسط Anonymous در 10:04 PM
آبچينوس : كامنت هاي اين نوشته را همراه با خود مطلب از وبلاگ اصلي به اينجا منتقل كرده ام.
_____________________
At 4:36 PM, Anonymous said…
شهلا
درود بر تو
عزیزم بهتر نبود این اشکالات چاپی رو به شکل ایمیل به دوست گلت(نوشی جان) می گفتی؟
عکسهای تو نیز بسیار زیبا هستند و البته از آلیوس دوست جونم اینا نیز بسیار سپاسگزارم برای عکسهای بسیار
.زیبایی که تهیه میکنه
.تا درودی دگر بدرود
At 5:50 PM, Abchinus said…
شهلاي عزيز!
چه بد كه از اين نوشته،بوي ايراد گيري به مشامتان رسيده .قطعاً چنين قصدي نداشته ام.درواقع سعي داشتم صرفاً بررسي اجمالي كرده باشم. شايد به خاطر اينكه اين عادت برايم از دوران كار كردن در نشريه كتاب هفته باقي مانده ، فكر كردم در باره اين رويداد وبلاگي چيزي نوشته باشم و موضوع انتشار اين كتاب رو تازه نگه دارم
به هر حال يه نگاه ديگه ميكنم واگه لازم باشه متن رو اصلاح ميكنم.
روز هاي آينده راجع به يكي دوتا كتاب ديگه هم چيز هايي مينويسم. اما مابينشون عكس جديد هم ميذارم كه شما دوستاي خوب خارج از كشورم حوصله تون سر نره. :)
At 6:04 PM, نوشتار said…
سلام
جالب نوشته بودی!
سابق یه سری به فقیر فقرا میزدی!!!
At 12:39 AM, Anonymous said…
سلام آبچینوس عزیز، کاملا درسته. من هم همین قصد رو دارم که یه روز کتاب رو نقد کنم. نه نوشته ها رو، بلکه چیزایی رو که از ناشر توقع داشتم و انجام نشد. به هر حال منتظر بودم این کتاب کمی فروش بکنه و بعد راجع بهش بنویسم.
اما در کل بگم نود و نه درصد انتقادهای شما رو قبول دارم.
با احترام تمام: نوشی
At 3:37 AM, Anonymous said…
شهلا
درود بر تو
آبچینوس دوست نیکم از اشنکه به پیام اهمیت دادی سپاسگزارم و باید من رو ببخشی که اینجوری گفتم
مگر نه اینکه ما در گفتن ایده ایمان باید آزادانه برخورد کنیم
به هر روی ازت بسیار سپاسگزارم
و از اینکه به بلاگ من آمدی ولی فکر کنم پست جدیدم هنوز برای تو باز نشده بوده که در پست پیشینم پیامت را
!!!!!!!!نوشتی
.تا درودی دگر بدرود
At 8:52 AM, Anonymous said…
مثل هميشه هم عكس قشنگ بود هم نوشته.
يك مامان
www.khaharaneh.blogfa.com
At 1:20 PM, avra said…
سلام آبچینوس عزیز. من طبق معمول عکس را نمیبینم. قول داده بودی برایم ایمیل کنی که؟؟؟
متاسفم که کتاب نوشی را ندیدیم تا بخرم. واقعا متاسفم. و در ضمن انتقادهایت بسیار سازنده است. و بسیار دقیق.
باز هم متاسفم که حضورم در مهمانی هاله انقدر کم بود که به دیدین ان دو طغس کوچک نینجامید
At 1:54 PM, نازمهر said…
آبچينوس عزيز. قبلا لينكت رو نذاشته بودم و به خاطر همين متاسفانه دير به دير مي اومدم اينجا.
حالا ديگه لينكت رو گذاشتم و ايشالا هروقت آپ كني ميام.
در مورد نوشي هم خوشحالم. اميدوارم روزي جلد دوم كتابش رو چاپ كنه و اين دوران تلخ فقط براش خاطره شده باشه.
At 12:36 AM, azkhodbakhish said…
سلام رضا جان ببخش كه چند وقتي نرسيدم به اينجا بيام ولي امروز تمام مطالب عقب افتاده رو خوندم و عكسها رو هم نگاه كردم و از عكسي كه در يك روز باراني گرفته بودي خيلي خوشم اومد . در ضمن در مورد كتاب نوشي و جوجه هاش هم چيزي نميتونم بگم چون كه از خواندنش معذورم. ولي فكر ميكنم كه چاپ كتاب در ايران هنوز خيلي عقب افتاده و غلطه و اين مسئله در اكثر كتابهايي كه از ايران برام مياد در مقايسه با كتابهاي اينجا كاملا آشكاره ...متاسفانه. بابهترين آرزوها . سبز باشي.
Post a Comment